Turn a blind eye
معنی: خودداری از تصدیق یک حقیقت شناخته شده/ چشمان خود را روی حقیقت بستن
مثال: / I’ll turn a blind eye once, but next time you’ll be in trouble.این بار چشمم را روی حقیقت میبندم، اما دفعه دیگر به مشکل برمیخوری.
ریشه اصطلاح: در حالی که بسیاری از ریشههای پیشنهادی این عبارت مورد اختلاف است، ولی پذیرفته شده که این اصطلاح از اظهار نظری توسط دریادار انگلیسی هوراسیو نلسون ناشی میشود. در سال ۱۸۰۱ او در کنار دریاسالار سر هاید پارکر در نبرد کپنهاگ حملهای را رهبری میکرد. نلسون از یک چشم نابینا بود. پاركر در يك لحظه، به وسیله پرچمها، با نلسون ارتباط برقرار كرد مبنی بر اینكه نياز به عقب نشيني است. با این حال، نلسون مطمئن بود که اگر به جلو فشار بیاورند، می توانند پیروز شوند. سپس نلسون، تلسکوپ را روی چشم نابینای خود نگاه داشت و وانمود کرد که این سیگنال را نمیبیند (یک اظهار نظر مکارانه به یک افسر همکار).
Feeling under the weather
معنی: احساس بیماری
مثال: My son was sick yesterday, and now I’m feeling a bit under the weather/ دیروز پسرم بیمار بود و حالا امروز من کمی احساس ناخوشی میکنم.
ریشه اصطلاح: اعتقاد بر این است که این اصطلاح ماهیت دریایی دارد. هنگامی که یک ملوان احساس بیماری میکرد، میرفت زیر کمانی که در قسمت جلوی قایق قرار داشت. با این امید که این کار بتواند او را از شرایط نامساعدی که تحتالشعاعش قرار داده بود و می توانست بیماریش را افزایش دهد، حمایت کند.
Beat around the bush
معنی: حاشیه رفتن؛ از موضوع طفره رفتن
مثال: Stop beating around the bush and tell me what really happened/ طفره نرو و به من بگو واقعاً چه اتفاقی افتاده است.
ریشه اصطلاح: تصور میشود این عبارت رایج، در پاسخ به سرگرمی شکار در انگلیس نشات گرفته باشد. موقع شکار پرندگان، شرکت کنندگان برای بیرون کشیدن پرندگان بوتهها را دور میزدند و میگشتند، طوری که قبل از رسیدن به نقطه اصلی شکار، پرندگان را صید میکردند.
Read the riot act
معنی: توبیخ کسی بخاطر بدرفتاری و با قصد اصلاح او
مثال: Taylor was being too loud in class, so I read her the riot act / تیلور در کلاس خیلی بلند حرف میزد و بنابراین توبیخش کردم.
ریشه اصطلاح: این اصطلاح به احتمال زیاد از قانون واقعی شورش ناشی میشود که توسط دولت انگلیس در سال ۱۷۱۴ برای جلوگیری از اجتماعات بیقاعده تصویب شد. در قرن هجدهم پادشاه جورج اول و دولت، واهمه سرنگونی توسط طرفداران سلسله قبلی را داشتند. اگر جمعیت بیش از ۱۲ نفر دور هم جمع میشدند، مقامات طبق قانونِ شورش آنها را ملزم به ترک جمعیت و یا زندانی میکردند. بنابراین، اگر کسی رفتاری را انجام دهد که از نظر ما نامناسب است، ما "مطابق این اصطلاح" او را وادار به دست برداشتن از کارش میکنیم.
Spill the beans
معنی: فاش کردن یک راز
مثال: /Stop being so coy. Just spill the beans! لازم نیست اینقدر خجالتی باشی، داستان چیست؟
ریشه اصطلاح: این اصطلاح کمی پیچیده است، وهیچ توضیح روشنی ندارد. با این حال، این اتفاق نظر وجود دارد که این اصطلاح به احتمال زیاد از روند رأیگیری یونان باستان، که با لوبیا انجام میشد، ناشی میشود؛ که طی آن مردم با قرار دادن یکی از دو لوبیای رنگی در گلدان، رای میدادند که سفید به معنی بله و سیاه یا قهوه ای به معنای نه بود. این در حالی بود که اگر کسی لوبیاها را میریخت، نتایج محرمانه انتخابات، قبل از موعد مقرر لو میرفت. از این رو، این اصطلاح به معنی افشای اطلاعات محرمانه است.
The proof is in the pudding
معنی: بسته به اینکه از چه کسی بپرسید، در واقع مجموعهای از تعاریف را برای این اصطلاح عجیب پیدا خواهید کرد. در اینجا به بعضی از آنها اشاره میشود:
۱. شواهدی وجود دارد که از ادعایی که قبلاً گفته شده پشتیبانی میکند، خصوصاً شواهدی ذاتی برای موضوع مورد بحث.
۲. تا زمانی که محصول نهایی خوب باشد، روند دستیابی به آن مهم نیست.
۳. موفقیتِ چیزی را فقط میتوان با استفادهء مطلوب از آن ارزیابی کرد.
ریشه اصطلاح: پودینگ غذایی متشکل از گوشت چرخ کرده بود که طبق این اصطلاح، آزمایش واقعی و موفقیتآمیز یک ظرف پودینگ، در طعم و مزه آن است، نه در تزئین و شکل ظاهریش.
I’ve got it in the bag
معنی: موفقیت مطمئن
مثال: I’m not even worried about the interview. I’ve got it in the bag. / من حتی نگران مصاحبه هم نیستم، چون همه چیز در مشتم است.
ریشه اصطلاح: اگرچه توضیحات مختلفی وجود دارد، نسخه این اصطلاح که بسیار مورد قبول واقع شده، به لطف تیم بیسبال قدیمی غولهای نیویورک (غولهای سانفرانسیسکوی فعلی) بوجود آمد (که در اصل یک خرافات بود). در سال ۱۹۱۶ که غولها ۲۶ پیروزی متوالی داشتند، در ابتدای هر بازی کیسهای پر از ۷۲ توپ بیسبال اضافی در زمین بازی قرار میدادند. این توپها جایگزین آنهایی میشد که به بیرون از زمین پرتاب و یا بیش از حد کثیف و غیرقابل استفاده می شدند. غولها، در طول این روند پیروزی دیوانهوار، تحت این تصور قرار گرفتند که اگر در نهمین (آخرین) دُور پیش بیفتند، حمل کیسه توپ در زمین بازی، پیروزی آنها را تضمین میکند چون، به گفته تیم، گویی آنها بازی را در کیسه به دام انداخته بودند.